هر که در کوي خرابات مرا بار دهد

شاعر : سنايي غزنوي

به کمال و کرمش جان من اقرار دهدهر که در کوي خرابات مرا بار دهد
ندهد ور دهد آن يار وفادار دهدبار در کوي خرابات مرا هيچ کسي
به سر کوي همي گردم تا بار دهددر خرابات بود يار من و من شب و روز
مر مرا دوست همي وعده‌ي ديدار دهداي خوشا کوي خرابات که پيوسته در او
هر چه دارد همه در حال به بازار دهدهر که او حال خرابات بداند به درست
راهب دير ترا کشتي و زنار دهددر خرابات نبيني که ز مستي همه سال
در مي سيم به صد زاري دشخوار دهدآنکه چون باشد هشيار به فرزند عزيز
به بهاي قدح مي دهد و خوار دهدهر دو عالم را چون مست شود از دل و جان
چون در آيد به خرابات به قنطار دهدآنکه بيرون خرابات به قطمير و نقير
در خرابات به مي جبه و دستار دهدآنکه ناني همه آفاق بود در چشمش
به خرابات شود کيسه به طرار دهدآنکه او کيسه ز طرار نگهدارد چون
زان سناييت همي پند به مقدار دهداي تو کز کوي خرابات نداري گذري
که خداوند سزا را به سزاوار دهدتو برو زاويه‌ي زهد نگهدار و مترس